کمند: طناب دام
باز: پرنده شکاری
مَلِک: پادشاه
تاختن: اسب را تند راندن
چیره شد: غلبه کرد
مَرکب: اسب( هرچیزی که بشود به آن سوار شد)
دامان کوه: دامنه ی کوه
ترک: باربند
مالامال: لبریز، پر
هلاک کرد: کشت
بی درنگ: فوری
مجال: فرصت
سراسیمه: با عجله و اضطراب
درباره این سایت